زندگینــــامه شهـــید رمضان برم شوری
کارگری او را ورزیده نمود. هم درس می خواند و هم کار می کرد.
با شروع انقلاب و اعتراض مردم به رژیم منحوص پهلوی، اوکه خود از
خانواده ای مستضعف بود ، همگام با دیگراقشار در راهپیمایی شرکت
می کرد و کوبنده بر علیه رژیم شاه خائن شعار می داد.
در مورخ 16 / 11 / 90 که عمال پهلوی به روی مردم آغاجاری آتش
گشودند و تعدادی را مجروح کردند ، او و دوستانش از کسانی بودند
که جلوی شهربانی سابق جمع شده و شعار مرگ بر شاه را می داد.
شهید برمشوری بعد از پیروزی انقلاب بسیار خوشحال بود.
او با شروع جنگ تحمیلی دست از پا نشناخته ودر قالب اعزام
خدمت سربازی ، پس از طی آموزش های نظامی به جبهه ها
جنگ اعزام شد.
در عملیات های مختلف حضور داشت و رشادت های مختلف از خود
نشان داد و هر گاه به آغاجاری می آمد ، از رشادت رزمندگان اسلام
و فرار نظامیان عراقی بسیار سخن می گفت.
وبا بیان خاطرات این عملیات ها همه را مجذوب خود می نمود.
و باز مجدداً به جبهه ها می رفت.
حضورش در آغاجاری برای سرکشی از خانواده بود و قلبش مد ام
در جبهه بود.در جبهه حال دیگری داشت. گمشده اش را در آنجا
می یافت.در جبهه آرامش داشت. آرامش می یافت . با خودش عهد
بسته بود ، بعد از خدمت سربازی هم در جبهه ها بماند تا نیروهای
بعثی را از خاک میهن عزیزمان ایران ، بیرون نماید.
در یکی از روزها ، اعلام آماده باش در جبهه داده شد. حمله ای در کار
بود. حمله ای بزرگ در غرب کشور و برای اخراج بعثی ها.
عملیات مسلم ابن عقیل.
نیمه شب رزمندگان حمله ی خود را آغاز نمودند و در همان لحظات
اولیه به اهداف خود رسیدند ولی در این هجوم رمضان بر زمین افتاد.
ترکش خمپاره به او اثابت کرد و در تاریخ 9/7/61 روح بلندش پرواز نمود
و به شهدای اسلام پیوست.
به آنچه آرزویش را داشت و برای نیل به آن کیلومتر ها راه آمده بود.
از آغاجاری تا غرب کشور.
و پیکرش بعد از انتقال به آغاجاری ، بر روی دوش مردم عزادار تشییع
و در گلزار شهداء به خاک سپرده شد.
روحش شادباد0